شرح خاطرات ما

برای تازه شدن هیچ وقت دیر نیست...

شرح خاطرات ما

برای تازه شدن هیچ وقت دیر نیست...

خاطرات خودم و آنچه بر من و مجید گذشته در این وبلاگ شرح داده خواهد شد.
دلمان کوچک است
ولی انقدر جا دارد
تا برای کسی که دوستش داریم نیمکتی بگذاریم برای همیشه ی عمر...
تاریخ مهاجرت: 5 شهریور 94
تولد من: 5/17
تولد مجید: 3/9
آشنایی: 90/11
آغاز با هم بودن: 92/2/27
شروع سربازی مجید: 93/10/1
پایان سربازی: 95/3/9
قبولی ارشد مجید: 95/6/6( انصراف..)
ادامه دارد...
آخرین مطالب
پیوندها
يكشنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۴، ۰۳:۰۳ ب.ظ

روز بارونی

وای ؛ باران باران

شیشه ی پنجره را بَاران شست.

از دل من اما

چه کسی نقش تو را خواهد شست؟؟

آسمان سربی رنگ،

من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ

می پرد مرغ نگاهم تا دور

وای باران باران

پرمرغان نگاهم را شست...


«حمید مصدق»



ی روزِ زیبای بارونی که عطر نمش پیچیده تو بینیم، صدای بارون روی درختای حیاط و چهار مضراب دشتیِ استاد شهناز...

چه شود!!!!به به

خدایا شکرت بخاطرِ بهترین نعمتت.........




۹۴/۰۶/۱۵
سارا

نظرات (۱)

۱۵ شهریور ۹۴ ، ۱۶:۱۱ دختر همساده
وای سارا دلم آب شداااااا :(
لذت ببر عزیزم...
پاسخ:

لذت بریدم تموم شد!

شما که بارون زیاد دیدی!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی